جدول جو
جدول جو

معنی سال فیل - جستجوی لغت در جدول جو

سال فیل
(لِ)
چهل و دومین سال سلطنت نوشیروان (که مقارن 572-573 میلادی است). زیرا هیچ سالی به اندازۀ آن سال مشحون از آثار بسیار مهم نبوده است لذا اعراب آن سال را ’سال فیل’ خوانده اند. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 صص 255- 257 و ص 656 و رجوع به عام الفیل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر که در 115 هزارگزی جنوب بزمان بر کنار راه مالرو مندبه کوران قلعه در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و دارای 500 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و خرما و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است، طایفۀ بامری در آنجا سکونت دارند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نوعی فال بین، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شهری است از اسپانیا ناحیۀ جیرنده، بندرگاهی است که باغهای پرتقال آن را احاطه کرده و دارای درختهای زیادی از بلوط است، (الحلل السندسیه ج 2 ص 285)
لغت نامه دهخدا
بخش بخش، قسمت قسمت، چندتاچندتا، کپه کپه،
- فال فال کردن، کپه کپه کردن،
رجوع به فال شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد، دارای 70 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام صد و پنجمین سورۀ قرآن کریم که پنج آیه دارد و مکی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از فال فال
تصویر فال فال
بخش بخش قسمت قسمت چند تا چند تا کپه کپه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلسفیل
تصویر سلسفیل
ایتالیایی تازی گشته شنگ تره ای از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فال فال
تصویر فال فال
((لْ. لْ))
بخش بخش، چند تا چند تا
فرهنگ فارسی معین
نوعی پیمانه ی دستی، در آبدنگ و آسیاب ها پیمانه ای با ظرفیت
فرهنگ گویش مازندرانی
آستین آلوده به لجن و گل و لای
فرهنگ گویش مازندرانی
بپرس
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب دستی از چوبال که روغن اندود شده است
فرهنگ گویش مازندرانی